کولی و زندگی او

زندگی کولی‌ها در اروپا
طبق تحقیقاتی که دانشمندان مردم شناس و نژاد شناس به عمل آورده اند کولی‌ها تیره ای از مردم هند شمالی بوده اند که از زمانهای بسیار قدیم دسته دسته از سرزمین اصلی خودی کوچیده و در سرتاسر جهان پراکنده شده ، در هر مکان و محلی به مناسبتی نامی یافته اند ، شاید بتوان گفت که هیچ قومی در جهان به اندازۀ کولی‌ها دارای نامهای گوناگون نیست ، ولی طبعاً نام اصلی این طایفه چیز دیگری جز آنچه که همدیگر را با آن می نامند نمی تواند باشد .
کولی‌ها اروپا همدیگر را ” رم = ROM ” می خوانند که به زبان خودشان معنی ” آدم ، انسان ” می دهد . ولی دیگران را ” منوش ” خطاب می کنند و فقط کولی‌ها جزیره “LEMNOS ” که جزیره ای در دریای اژه است یکدیگر را ” سینتی SINTI ” یا ” سیندی SINDI ” نام می دهند که منسوب به ” سند ” سرزمین و منشأ اصلیشان می باشد .
نامهایی که میان دانشمندان برای این قوم معمول است و از کتابها و نوشته های قدیمی استخراج شده عبارت است از “Gat” و ” گت Gat” و ” زط ZOTTES ” و ” جات DJatt ” و ” جانی DJATTY ” و ” خانی KhANI ” . ( این چهار نام اخیر را میرخواند اسم برده است .
نامهای گوناگون کولی ها
نام این طایفه در اروپا به علت ناشناس بودن و ظهور ناگهانیشان به اشکال و صورت های گوناگون می باشد که اغلب مأخوذ از رنگ بشره یا کار و شغل یا اخلاق یا شباهتشان به اقوام دیگر است . امروز کولی‌ها در کشورهای اروپایی بدین گونه نامیده می شوند.
انگلیسی ها آنها را ” جیپسی – GYPSIES” می خوانند زیرا سابقاً می پنداشتند که این طایفه از مصر آمده اند .
فرانسویها کولی‌ها را ” بوهمین BOHEMIENS ” می نامند زیرا سابقاً خیال می کردند که از اهالی بوهم هستند که به فرانسه وارد شده اند .
هلندیها آنها را ” هایدن – HYDENS ” به معنی کافر و بت پرست ، آلمانیها ” زیگونر ZIGEUNER” اسپانیاییها ” جیتانوGITANO ” پرتقالیها ” cygaNa ” ایتالیلییها ” ZINGARI و ZINGURI” و . . .
بطوریکه مشاهده می شود در غالب نقاط اروپا نام این طایفه صورت های تحریف شده ای از “زنگاری ” یا ” زنگالی ” است که به عقیده زبان شناسان اصلاً نبسودانی ( toueHMemot ) می باشد و در این صورت احتمال می رود این تیره با ” چندال ” یا نجس ها هند ارتباطی داشته باشد .

نام کولی در کشورهای شرقی
کولی‌ها در کشورهای شرقی نیز نامهای گوناگون و متفاوت دارند ، مثلاً در هند آنها را ” مانوش ” و ” کالو ” و ” سنت ” و ” نوت ” می گویند ، ترکها آنها را ” چنگانه ” می نامند یعنی چنگ زن و ” چنگنه ” یعنی بی ادب ، عربها ” حرامی گویند یعنی دزد مصریها ” نحجر ” گویند یعنی بی عفت ، افغانها ” کولی و لولی ” گویند یعنی بدکاره ، ترکستانیها ” قرشمال ” و ” جت ( بازبرجیم ) و ” کوزنکی ” ارمنی ها ” پوشه ” مردم سوریه و شهر طرابلس ” نور ” می نامند و در ایران نیز نامهای گوناگون دارند که در مقاله قبلی آورده شده است .

کولی‌ها در مهاجرت خود از هند به آسیای غربی و اروپا به دو دسته عظیم تقسیم شدند دسته ای از داخل سرزمینها و کشورها عبور کردند و دسته دیگر راه ساحل دریا از بلوچستان و جنوب ایران و صحرای عربستان و ساحل دریای سرخ و صحرای سوریه را انتخاب کرده مدتی در ارمنستان توقف کردند ( به یادگار همین توقف است که برخی از لغات کولی‌ها در زبان ارمنی به طور متفرق یافت می شود ) و سپس از راه دریا و مجمع الجزایر اژه وارد اروپا گردیدند ، و برخی از دانشمندان نیز حدس می زنند که کولی‌ها از راه مصر و اسپانیا در اروپا پراکنده شده اند .

مطالب مدون حاکی از وجود کولی‌ها در کتابهای اروپایی به قرن دوازدهم میلادی می رسد و قدیمترین ذکری که از ایشان رفته در کتابی است که یک نفر راهب آلمانی در سال 1122 میلادی نوشته است ولی مهاجرت عمده ایشان به کشورهای اروپایی در قرن چهاردهم انجام گرفته که می گویند علت آن گریز از مسیر لشکریان امیرتیمور گورکانی بوده است .
روی هم رفته آنچه امروزه مورد توجه و قبول است و مدارک تاریخی نیز آنرا تأیید می کند این است که کولی‌ها در سال 1417 در اروپا در ساحل رود ” الب ” ظاهر شده و حمایت نامه ای نیز از پادشاه هنگری ” مجارستان فعلی ” و بوهم به نام ” SIGISMOND ” در دست داشته اند کولی‌ها در وهله اول در کشور مجارستان و سپس در آلمان و سویس و ایتالیا اقامت نمودند ولی پیش قراولان آنها در سال 1427 میلادی در فرانسه ظاهر شدند . در همین سال یکصد و بیست تن از کولی‌ها که ادعا می کردند از مسیحیان مصر هستند و از ظلم و جور مسلمانان آنجا به اروپا گریخته اند در این حدود ظاهر شده و با در دست داشتن سفارش نامه ی پاپ قدم در شهر پاریس گذاشتند .
یکی از نویسندگان فرانسوی دربارۀ این کولی‌ها می نویسد :
” گوشهایشان را سوراخ کرده حلقه ای نقره ای از آن ها آویخته اند و رنگ مویهایشان مشکی است و زنهایشان در نهایت پلیدی و زشت کاری هستند و اغلب به کف بینی و فالگیری می پردازند “
فرانسویان ابتدا با روی گشاده از آنها استقبال کردند و اجازه دادند که این طایفه ی آواره در کشورشان اقامت نماید ولی وقتی سوء رفتار و اخلاق آنها را مشاهده کردند از فرانسه بیرونشان راندند و این گروه سرگردان به ناچار به جنگلها یا کشورهای دیگر پناه بردند . از جمله دسته ای از آنان به آلمان و مجارستان کوچ نمودند و گروه دیگر به کشور اسپانیا رفتند .
از کولی‌های اروپا گروهی نیز در اطراف شهر مسکو زندگی می کنند که در دوره حکومت تزاری ، برخی از آنان دارایی و مکنت زیادی بهم زده صاحب کاخها و ساختمانهای بزرگ و زندگی مجلل بوده اند .
کولی‌هایی که به خاک انگلستان قدم نهاده بودند در ابتدای امر ، زندگانی را با ترس و لرز می گذرانیدند ولی وقتی در آن کشور توطن اختیار کردند این اقامت برای آنها بسیار خوش افتاد زیرا حکومت انگلیس امتیازات مخصوصی در حق آنان قائل گردید .
مردان کولی در انگلستان اغلب به بازرگانی اسب می پردازند ولی زنانشان وقت خود را به کف بینی و بخت گشایی می گذرانند ، روی هم رفته کولی‌های انگلستان زیباترین کولی‌های جهان محسوب می شوند کولی‌های انگلیس به دسته هایی تقسیم می شوند این دسته ها در امور مهمّه خود از رئیسی که از طرف خود انتخاب می شود کسب دستور می کنند . رئیس بزرگ این کولی‌ها از زنان کولی است که او را ملکه می نامند و نیز انجمنی دارند که ” انجمن تهذیب کولی‌ها ” نامیده می شود . این انجمن در سال 1888 میلادی تأسیس گردید و روزنامه ای نیز به نام آن منتشر می شود .
گروهی از کولی‌های اروپا پس از کشف امریکا به آن سرزمین مهاجرت نموده ، در جاهای معینی اقامت نموده اند که امروزه وضع معیشت آنان بسیار بهتر و مرفه تر از سایر هم نژادان در اروپا و آسیاست .

معتقدات و عادات و صفات کولی ها در اروپا
عده ای از دانشمندان و محققان در اصل و نژاد و زبان و رسوم و عادات این طایفه تحقیق نموده و کتابها نوشته اند و امروزه مسلم شده است که اصل این مردم از هند و زبانشان شعبه ای از زبان سانسکریت است و رسوم و عاداتشان در همه جای جهان یکی است و گرچه خود دارای مختصر اعتقاداتی هستند ولی در هر محلی رنگ مذهب و اعتقادات آن محل را به خود می گیرند و به مذهب مردم آن محل تظاهر می نمایند .
کولی‌های اروپا به دو مبداء اعتقاد دارند یکی ” odel” به معنی خدای خالق که اصل و منشاء خیرو خوبیست و دیگری “obengh ” یا شیطان که اصل و منشاء شر و بدیست . در نظر آنها این دو اصل قدرت مساوی دارند و دائماً با یکدیگر در جنگ و ستیز می باشند . کولی‌ها معتقدند آنچه در جهان نیکوست از خداست و آنچه بد است از شیطان است و طبیعت برای آنها به منزله ی یک معبد جهانی است لیکن برای عبادت در این معبد هیچ گونه مراسمی وجود ندارد و به کشیش و امثالهم احتیاج ندارند و تنها در عمق روحشان مذهبی رسوخ دارد که نه بشیر است و نه نذیر یعنی نه آنها را تهدید می کند و نه نوید می دهد . به قیامت و بهشت و دوزخ اعتقادی ندارند و مذاهب مختلف جهان در نظرشان همان اندازه احمقانه و غیر طبیعی است که سرحدات کشورها .
کولی‌ها ذاتاً دارای طبایع مخصوصی هستند و در هر سرزمینی که باشند آن را حفظ می کنند از جمله کینه جویی و رذالت و ترس و خیانت اخلاق فطری آنها جزء تعداد معدودی از این صفات مبرا می باشند .
اما این مردم چون بسیار ترسو و بزدلند باین جهت صدمه و آزاری که به دیگران می رسانند چندان مهم و قابل توجه نیست . مثلاً در دزدی اغلب به سرقتهای کوچک و جزیی قانع هستند بدین شیوه که روزها مخفیانه داخل خانه ها ی مردم شده در فرصت مناسبی هرچه به دستشان برسد از ظرف و لباس و اسباب سبک وزن می ربایند .
با این که این طایفه دارای هیچ نوع دین و آیین مرتب و مدونی نیستند افراد آن به دزدی های خودشان که در نزد آنها چون هنری تلقی می گردد . جامه ی دیانت پوشانیده و در اثبات مشروع بودن آن حکایات مذهبی گوناگون جعل می کنند . از جمله کولی‌های اروپا در این باره می گویند : هنگامی که یهودیان می خواستند حضرت عیسی (ع) را به دار بکشند پیش از وقت چهار مسمار ” میخ ” برای کوبیدن دستها و پاهای آن حضرت “ع” به چوبه دار آماده گردانیده بودند ، ولی یک نفر از کولیان که شاهد این ماجرا بوده بنا به میل ذاتیش یکی از آنها را دزدیده پنهان کرد چون این دزدی باعث تخفیف عذاب و شکنجه مسیح “ع” در بالای دار شد خداوند از این عمل کولی خشنود شده و به پاداش آن ، دزدی را برای کولی‌ها مباح فرمود اما به این شرط که تنها به دزدیهای مختصر و کوچک قانع باشند و نیتشان از دزدی تنها رفع نیازمندیها و تهیه لوازم زندگی از قبیل خوراک و پوشاک باشد .
گدایی نیز جزو صفات بارز کولی‌هاست یک تن کولی وقتی نتواند بدزدد گدایی می کند ، بچه دزدی نیز در میان کولی‌ها رواج دارد و با این که بچه دزدیده شده را از چشم یا دست و پا ناقص کرده وادار به گدایی می کنند . و طفلک مجبور است شب هنگام هرچه از گدایی کسب کرده است در مشت ارباب خود ریخته در برابر آن غذای بخور و نمیری بدست آورد . ساختن پولهای قلب نیز در میان آنها معمول است و اغلب روستاییان ساده و زود باور را به این وسیله گول می زنند .
زن و مرد از بچگی دخانیات استعمال می کنند و اغلب چپق و پیپ را بر دیگر چیزی ترجیح می دهند و مستی و میخواری نیز میان بسیار رواج دارد و آن را از ایام کودکی شروع می کنند و به مسائل جنسی نیز اهّمیّت می دهند .

کولی‌ها در میان خود بسیار زود و سخت نزاع می کنند ولی زود آشتی می نمایند . در نظر زنان کولی بزرگترین صفت شوهر قدرت وی در جنگ و مشت زنی است و هیچ زنی حاضر نمی شود با مردی که از نزاع می گریزد همسری نماید . زنان کولی از کار کردن و زحمت کشیدن متمادی شبانه روزی امتناعی ندارند .
طرز زندگی عمومی و خصوصی کولی‌ها چندان تفاوتی ندارد . میان خودشان اتحاد کامل دارند نه به همدیگر دروغ می گویند و نه مال همدیگر را می دزدند . مردها در زندگی قدرت مطلقه دارند و هر چند خانواده و قبیله ای یک نفر رئیس به نام ” وتاف ” دارند که در امور عمومی به او رجوع می کنند . دخترها در امر ازدواج خرید و فروش می شوند و ازدواج از لحاظ مذهبی بسیار ساده است و با یک زانو زدن در برابر بزرگان و شنیدن چند نصیحت و دست به دست دادن انجام می پذیرد ولی از لحاظ جشن عروسی مفصل است .
زن زائو تاچهل روز نجس و ناپاک شمرده می شود و کاری به او رجوع نمی گردد و به محض تولد بچه او را در آب یخ یا سرد می گذارند یا به قول خودشان خیس می کنند که تقریباً نظیر غسل تعمید است ولی جنبه مذهبی ندارد و معتقدند که منظور از آن قوی کردن بدن طفل است پس اگر بچه در زمستان متولد شود بسیار خوشحال می شوند .
اطفال حتی تا سه سالگی از شیر مادر استفاده کرده ضمناً غذا نیز می خورند و گاهی مسکرات نیز به آنها می خورانند ، کودکان کولی اغلب لخت و عور و در کثافت غوطه ورند و در انجام بدترین و زشت ترین کارها آزاد می باشند و در کتک کاری کسی از آنها ممانعت نمی کند.
کولی‌ها از مرگ نمی ترسند و آن را یک امر ساده طبیعی تلقی می کنند و به جاودان بودن روح و جهان دیگر معتقد نیستند و هنگام کوچ هرجا کسی از آنها بمیرد در همانجا به خاکش می سپارند مگر رؤسایش را که در قبرستان دفن می کنند .پس از دفن مرده بر سر گور او مشروب زیادی خورده خوش و خرم مثل اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده است به زیر چادرهای خود مراجعت می کنند .
اعضای خانواده به طور دسته جمعی و لخت در زیر یک چادر کوچک می خوابند و همیشه سگ و خوکی نیز در کنار در چادر بسته دارند ، غذای آنها آبگوشتی است که کلم و لوبیا نیز در آن می ریزند و ذرت بلال شده زیادی می خورند از اکل میته نیز ابایی ندارند و معروف است برخی طوایف کولی در اروپا گوشت انسان نیز می خورند .
هنگام کوچ ، ” وتاف ” که رئیس و شاطر باشی آنها است با سینه باز و لباس تیره رنگ و تکمه های برنجین درخشان و شلوار گشاد بر اسب می نشیند در حالی که کیسه کوچکی بر کمربند و انبان پوستی برای گذاشتن شکار بر دوش دارد و در جلو کاروان حرکت می کند و در پشت سر او پیرزنان و پیرمردان بر روی گاری و جوانان و کودکان با پای پیاده یا سواره حرکت می نمایند و در سر راه هرچه دیدند و در دسترسشان بود از قبیل رخت و مرغ و غاز و اردک و غیره با تردستی می ربایند .
همین که کاروان کولی‌ها در کناره روستا یا شهری اتراق کرد و چادرهای خود را برپاداشت زن و مرد برای جادوگری و کف بینی و سازندگی به خانه ها می روند و با دادن موی خرس ، پنجۀ گرگ ، مهره مار ، و علفهای طبی مختلف که با خود دارند غذایی برای خود فراهم می کنند . یا با ورق و تکه های صدف فالگیری می کنند و برای بخت گشایی دختران و خوشبختی زبان طلسم و جادو می دهند و یا باطل السحر می فروشند و مردم ساده روستاها و شهرها نیز سخنان آنها را جدی گرفته باور می کنند .
کولی‌ها در میان خود آداب و عادات عجیبی دارند از جمله عادات و اخلاق مخصوص این قوم کینه جویی است و این صفت پست در میان کولی‌ها با ترس و بزدلی همراه است و به همین جهت است که اغلب به شکلهای عجیب و غریبی تظاهر می نمایند .
چون کولی‌ها آن جرأت و دلیری را ندارند که با رقیب خود به زدوخورد بپردازند و از سوی دیگر حس کینه و انتقام نمی گذارد که از رقابت با حریف خود چشم بپوشند و از تقصیر او درگذرند بنابراین هنگامی که میان دو تن از آنان رقابتی پدید می آید برای مبارزه و انتقام کشی تدابیر شگفت و وحشیانه ای می اندیشند . مثلاً طرفین هرکدام کیسه ای پر از مسکوک طلا برداشته لب رودخانه ای گود و پرآب می ایستند و سکه ها را پی در پی و دانه به دانه از کیسه در آورده و به آب می اندازند در این مسابقه هرکدام از حریفان که کیسه پولش بیش از دیگران خالی شد مغلوب محسوب می شود تا پایان عمر خود در نزد طایفه کولیان بد نام و سر افکنده خواهد بود .
از راههای انتقام این است که دو رقیب گاو و گوسفند زیادی آماده گردانیده و در وسط یک میدان عمومی روبروی همدیگر می ایستند و یکباره به جان این زبان بسته ها افتاده با بی رحمی و شقاوت عجیبی به کشتار آنها می پردازند و سیل خون جاری می سازند در اینجا نیز هرکدام زودتر از قصابی فارغ شد اغنام و احشامش کمتر بود شکست خورده ، در میان عشیره خود سرافکنده خواهد بود !

کولی های ایران باستان
تاریخچه کولی‌ها در آسیا ، مخصوصاً سابقه پیدایش آنها در ایران بسیار طولانی تر و پیشتر از اروپاست و بنا بر اشارات مختصری که در کتابهای شرقی از جمله کتب ایرانی راجع به این قوم هست گویا نخستین دسته های مهاجرکولی در روزگار ساسانیان وارد ایران گردیده اند .
در انجمن آرای ناصری می نویسد :
” شاپور هنگام بستن سد شوشتر چند هزار از این طایفه را از کابل احضار کرده و به خوزستان و شوشتر آورد .
روز مردان ایشان عملگی کردندی و شب زنان ایشان به کار رقاصی مشغول بوده اند . “
آگاهی دیگری که از مهاجرت این طایفه در دست داریم مربوط به داستانهای زمان بهرام گور پادشاه معروف ساسانی است .
حمزه اسپهانی در کتاب ” سنی ملوک الارض و الانبیا ” که حدود سال 350 هجری تألیف کرده می نویسد :
” بهرام روزی بر عده ای که بدون نوازنده می می خوردند گذشت و گفت : ” آیا من به شما نگفته ام که بدون خنیاگر می نخورید ؟
آنها برخاسته بر او نماز بردند و گفتند : ” ما حاضر بودیم بیشتر از صد درهم برای این کار بپردازیم ولی نیافتیم “
پس دوات و مهرق خواست و به پادشاه هند نوشت که عده ای نوازنده برای او بفرستد و او دوازده هزار نفر خنیاگر نزد بهرام فرستاد و آنها را در شهرهای کشور خود متفرق ساخت و آنها در آنجا زاد و ولد کردند و فرزندان ایشان اگرچه کم اند ولی هنوز باقی اند و ” زط ” ها همانها هستند ” .
این نوشته حمزه گذشته از این که موضوع مهاجرت گروهی از کولی‌ها را به ایران در زمان بهرام روشن می سازد در عین حال معلوم می دارد که در قرن چهار هجری کولی‌ها در ایران به نام ” جت ” که معرب آن ” زط ” می باشد وجود داشته اند . چنان که هنوز هم در بلوچستان ساربانان را که گویا از این تیره هستند ” جت “می نامند .
فردوسی در شاهنامه که تاریخ اختتام آن 400 هجری است داستان بهرام و لولیان را مشروح تر و مفصل تر آورده در تحت عنوان : خواندن بهرام گور لوریان را از هندوستان می گوید :
وزان پس بهر مؤبدی نامه کرد
کسی را که درویش بد جامه کرد
بپرسیدشان گفت : بیرنج کیست
بهر جای درویش و بی گنج کیست ؟
زکار جهان یکسر آگه کنید
دلم را سوی روشنی ره کنید
بیامیدش پاسخ زهر مؤبدی
زهر نامداری و هر بخردی
که آباد ببینیم روی زمین
بهر جای پیوسته گشت آفرین
مگر مرد درویش کز شهریار
بنالد همی وز بد روزگار
که چون می گسارد توانگر همی
بسر بر زگل دارد افسر همی
بر آواز را مشکران می خورد
چو ما مردمان را بکس نشمرد . . .
چو نامه به نزدیک شنگل رسید
سر از فخر بر چرخ کیوان کشید
هم آنگاه شنگل گزین کرد زود
ز لوری کجا شاه فرموده بود
چو لوری بیامد به نزدیک شاه
بفرمود تا بر گشادند راه
به هر یک یکی گاو داد و خری
ز لوری همی ساخت برزیگری
همان نیز خروار گندم هزار
بدیشان سپرد آنکه بد پایکار
بدان تا بورزد به گاو و به خر
ز گندم کند تخم و آرد ببر
کند پیش درویش را مشگری
ورا رایگانی کند کهتری . . .
ثعالبی در شاهنامه منثور خود که آن را در نیمه اول قرن پنجم (412 – 408 ) پرداخته این داستان را بدین گونه آورده است :
” روزی بهرام در مراجعت از شکار دید جمعی موقع غروب بر چمنی آمده باده می نوشیدند آنان را از نداشتن موسیقی که مفرح روح است ملامت کرد . گفتند شاهنشاها ما در صدد برآمدیم که سازنده ای یافته یکصد درهم نیز به او بدهیم ولی یافت نگردید بهرام گفت ما برای شما تهیه خواهیم کرد و امر کرد شرحی به شنگل هندی بنویسند که چهار هزار را مشگر زبردست و خواننده خوش الحان به دربار او بفرستد چون شنگل فرستاد بهرام همه را بین ایالات تقسیم کرده امر داد با تأدیه مقرّری ثابتی به وسیله آنان خود را مشغول دارند و این لوریان سیاه که شغلشان نواختن عودونی است از انسان ایشانند . “
مؤلف مجمل التواریخ و القصص نیز که کتاب خود را در 520 تألیف کرده در داستان بهرام گوید :
که همواره ( او را ) از احوال جهان خبر بود و کس را هیچ رنج و ستوه نیافت . . . پس فرمود تا به ملک هندوان نامه نوشتند و از وی ” کوسان ” خواستند و کوسان به زبان پهلوی خنیاگر بود – پس از هندوان دوازده هزار مطرب بیامدند زن و مرد و لوریان که هنوز بجایند از نژاد ایشانند و ایشان را ساز و چهار پا داد تا رایگان پیش اندک مردم رامش کنند .
نظامی در بهرام نامه گرچه ذکر صریحی از این داستان نکرده ولی در جایی به اشاره گفته است :

” شش هزار اوستاد دستان ساز
مطرب و پای کوب و لعبت باز
گرد کرد از سواد هر شهری
داد هر بقعه را از آن بهری
تا به هرجا که رخت کش باشند
خلق را خوش کنند و خوش باشند “
گرچه مضمون نوشته های کتابها یکی است ولی شماره مهاجرین مختلف است . حمزه عمدۀ آنها را دوازده هزار ، فردوسی ده هزار ،ثعابی چهار هزار ، مؤلف مجمل التواریخ دوازده هزار و نظامی شش هزار نفر نوشته است .
کولی ها در دوره اسلامی
ذکر دیگری که از مهاجرت کولیان به ایران و بین النهرین هست مربوط به دوره اسلامی و روزگار ولید بن عبدالملک خلیفه اموی می باشد .
سرپرسی سایکس در تاریخ خود راجع به این مهاجرت می نویسد : در آغاز سده هشتم میلادی – به موجب فرمان ولید عده زیادی از ” جات ” ( یا به اصطلاح عرب ” زط ” ) با گاومیشهای خودشان از رود سند سفلی به سواحل فرات ( در متن انگلیسی دجله ) کوچانده شدند و آنها همین که در آن حدود مستقر گردیدند به راه زنی و قتل و غارت پرداختند و به واسطه مسدود کردن راه بصره و بغداد قیمت خوار بار در پایتخت بالا رفت و مردم در مضیقه و فشار افتادند .
خلفایی که پشت سرهم می آمدند هرکدام مجبور بودند قوایی برای سرکوبی آنها اعزام دارند از مضمون ابیات که طبری آن را ضبط کرده می توان تهور و جسارت آنها را فهمید تا چه پایه بوده است : ” ای اهل بغداد بمیرید وحشت و هراس شما ممکن است طول بکشد ، ما کسانی هستیم که شما را شکست دادیم ، پس از اینکه مجبور ساختیم که با ما در صحرای باز جنگ کنید ، شما را مانند گاو لاغر و ضعیف از جلو راندیم “
سرداران مأمون در جنگ با این طایفه غدار و نابکار نتوانستند کامیاب گردند و معتصم ، اول اقدامی که کرد این بود که عجیف یک نفر امیر لشکر عرب را که محل اعتماد بود مأمور سرکوبی آنها نمود و بالاخره در سال 220 هجری ( 834 – م) ، عجیف بر آنها به واسطه قطع کردن را ارتباط غالب آمد و جت ها تسلیم شدند . برای اینکه این فتح را به اهالی دلشاد بغداد نمایش داده باشند ارشد آنها لباس مخصوص خودشان را بپوشند و با آلات طرب خود در قایق ها نشسته به ساز و آواز مشغول گردند و بعد همگی را به طرف خانقین که حالیه منزلگاهی سر راه تهران به بغداد و نیز به مرزهای سوریه تبعید کردند .
باید دانست این جماعت به هر کجا رفتند گاومیشهایشان را هم با خود بردند و از این رو می توانند دعا کنند که این حیوان کثیر الفایده را آنها در شرق نزدیک و در اروپا وارد و آشنا کردند . “
نامهای گوناگون کولیان در ایران
در ایران کولی‌ها را به نامهای گوناگون می نامند در نوشته ها و فرهنگ های قدیم این طایفه را اغلب به نامهای ” لولی “، ” لوری ” و ” جت ” ( معرب آن زط ) نوشته اند ولی امروزه در شهرستانها ی ایران نامهای مختلف دارند از این قبیل : در اصفهان ” فیوج ” در عراق ” غربت ” و ” کولی ” در تهران ” غربال بند ” در خراسان ، ” قرشمال ” در زنجان ، ” کلیلانی ” ( با ضم کاف و کسر لام اول ) در کرمانشاهان و کردستان ،” سوزمانی ” در آذربایجان ، ” قراچی ” در مازندران و گرگان ، ” جوکی ” در شیراز ” غربتو ” و ” لولی ” در بلوچستان ” لوری “

مؤلف انجمن آرای ناصری ” کولی ” را از تحریفی از ” کابلی ” دانسته گوید :
” در هند ایشان را ” کاولی ” گویند و در ایران الف را حذف کنند و ” کولی ” گویند .
” قرشمال را صورتی از ” غیر شمار “، ” بی شمار ” یا در شمار بیگانگان دانسته قراچی را به چند گونه معنی می کنند یا به معنی ” سیاه چادر ” می گیرند و یا آن را به معنی سیاه چرده ناظر بر سیاهی رنگ بشره کولیها می دانند و برخی نیز عقیده دارند که این لغت همان ” غرچه ” است که در زبان فارسی به معنی ابله است چنانکه اسدی در فرهنگ لغات فرس ذیل واژه غرچه می نویسد : مردم ابله را گویند ، بدیعی گوید :
بغریبد دلت بهر سخنی
روستایی و غرچه را مانی
در تاریخ بیهقی از قول ابوالطیب مصعبی گوید :
صدو بیست ساله یکی مرد غرچه
چرا شصت و سه زیست آن مرد تازی
در کتابهای ادبی و اشعار فارسی نیز اشارات راجع به این طایفه و طرز زندگانی و معیشت و اخلاقشان موجود است چنان که منوچهری در اشاره به خنیاگری و ساززنی لوریان گوید:
این زند بر چنگهای سغدیان پالیزبان
وان زند بر نایهای لوریان آزادوار
حافظ در اشاره به سرمستی و شنگولی و شهر آشوبی آنها گوید :
صبازان لولی شنگول سرمست
چه داری آگهی چون است حالش
همواو گوید :
بنده طالع خویشم که در این قحط وفا
عشق آن لولی سرمست خریدار منست
باز گوید :
فغان کاین لولیان شوخ شرینکار شهر آشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
باز گوید :
دلم ربوده لولی وشی است شورانگیز
دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز

عبید زاکانی در لطائف خود عبارت طنزآمیزی را از زبان یک تن کولی به فرزند خود آورده گوید :
” لولئی با پسر خود ماجرا می کرد که : ” تو هیچ کار نمی کنی و عمر در بطالت به سر می بری ، چند با تو بگویم که معلق زدن بیاموز و سگ از چنبر جهانیدن و رسن بازی تعلیم کن تا از عمر خود برخوردار شوی . اگر از من نمی شنوی به خدا تو را در مدرسه اندازم تا آن علم مرده ریک ایشان بیاموزی و دانشمند شوی و تا زنده باشی در مذلت و فلاکت و ادبار بمانی و یک جو از هیچ جا حاصل نتوانی کرد ! ” .
جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی در اشاره به دزدی و راهزنی و سیاه چردگی آنها گوید :
رومی روز آب کارت برد و تو در کار آب
لوری شب رخت عمرت برد و تو در پنج و چار
کمال الدین اسمعیل در اشاره به آشفتگی وضع و سیر و سامانی زندگیشان گوید :
با ترکتاز طره هندوی تو مرا
همواره همچو بنگه لورلیست خان و مان
سرجان ملکم در حاشیه تاریخ ایران راجع به کولیان می نویسد :
” ما مکرراً در ایران مخصوصاً در آذربایجان به ” اُبه ” های کوچکی از کولیان برخوردیم . عادات و اشتغال این طایفه درست نظیر تیره های آواره ایست که سرتاسر انگلستان سرگردانند.
ایرانیان این مردم را ” قاراچی ” می نامند که یک اصطلاح ترکی است و می توان آن را ” مردم سیاه چرده ” ترجمه نمود که محتمل است به علت رنگ بشره شان که از رنگ بشره مردم بومی تیره تر است به آنها داده شده “.
سوزمانیهای کردستان
در مجله دانش ” سال اول صفحه 299 ” راجع به سوزمانی یا کولی‌ها ی سنندج و کرمانشاهان این طور می نویسد :
” تا اواسط سلطنت قاجاریه در سنندج و کرمانشاهان طوایفی می زیستند معروف به” سوزمانی ” که تنی چند هم تا بلوک زهاب کوچیده در قراء خانقین و حاج قره مسکن گرفتند . این طوایف نوعی از کولی‌ها بودند و جز صنعت رقص و . . . چیز دیگری نمی دانستند ، اگر خریداری مایل به رقص زنی می شد همین که با آن زن پیغام می فرستاد یکدسته زن و مرد با پدر خوانده و برادر یک جا گرد آمده دو بدو می رقصیدند و دیگران نیز ساز می زدند .
زن سوزمانی شوهر را به چشم نوکر می دید و هنگامی شوهر اختیار می کرد که دورۀ جوانیش طی شده بود و از طریق پرورش گوسفندان و چهار پایان دیگر ، زندگانی خود را اداره و خوراک خود را تهیه می کرد و مرد نیز برای یافتن نان روزانه با او ازدواج می کرد .
غربت های اراک ( عراق عجم )
اکنون در اراک ” عراق عجم ” میان همدان ، ساوه و آشتیان گروهی از کولیان به نام ” غربت ” سکونت دارند که در کتاب ” گویشهای وفس و آشتیان و تفرش ” درباره آنها چنین می نویسد : ” غربت ها چادر نشین هستند و خود را ” ایل فییوج ” می خوانند از بیست سال پیش برای گرفتن شناسنامه ناچار شده اند که ملک یا کشتزاری بخرند و رعیت آن محل شوند . اکنون پنج ماه در ملک هستند و هفت ماه دوره گردی می کنند . غربتها به مردم دیگر دختر نمی دهند ولی از دیگران زن می گیرند دسته ای که به آنها در خنجین برخوردیم دوازده خانوار بودند و اصل خود را از شیراز می دانستند .

مرکز آنها در اسف ( با پیش الف و سین و تشدید ) در بلوک چرا یا شرامیان همدان و اراک است .
لولیان در سراسر جهان به خنیاگری شهرت دارند ( حتی فهرست LISZTموزیک ملی مجار را از اصل لولی می داند ) از این رو در برخی جاها آنها را چنگکی و چنگکیان چکنه یا چنگانه می نامید . . .
کولی‌های ایران ، دیگر را ” تاهای ” می خوانند و به گفتۀ دمرگان جوکیهای استرآباد دیگر آن را ” منس ” ( با پیش میم وزیرنون ) می نامند .
قره چی های آذربایجان
ژنرال سرپرسی سایکس در سفرنامه خود درباره کولیان ایران و آذربایجان می نویسد : ” در تابستان 1900 میلادی نگارنده درصدد تحقیق اوضاع و احوال کولیان شرقی ایران برآمده تصمیم گرفت اطلاعاتی را که مستر ” سینگلر ” در این خصوص جمع آوری نموده تکمیل نماید .
موضوع اینکه لولیان از چه نژادی و اهل کجا هستند فوق العاده بغرنج و پیچیده است لولیان ایران در هر ناحیه ای اسم مخصوصی دارند ولی به طور کلی آنها را ” فیوج ” می نامند .
که گویا کلمه عربی می باشد سرگذشت توطن این طایفه در ایران با داستان اقامت آنها در انگلستان تفاوت دارد و در ایران اکثر چرخ چوبی نخریسی و چوب وافور و امثال آن را تهیه کرده به فروش می رسانند و گاه گاهی نیز اسب و شتر و الاغ معامله می کنند و به طور کلی اخلاق آنها پسندیده نمی باشد .
مردهای لولیان با سایر رعایای ایران تفاوتی ندارند ولی طرز لباس و سر و وضع زنهای آنها به کلی متفاوت است و زنهای لولی بغوری شناخته می شوند زبان این طایفه را زبان غربتی می گویند و در نواحی مختلف ایران مختصر تفاوتهایی دارد و نگارنده مقدار زیادی لغات غربتی را با معانی مربوط آنها جمع آوری نموده است ، چنان که تنها در آذربایجان پنج هزار خانوار از این طایفه زندگانی می کنند و به طور مجموع در تمام ایران بیست هزار خانوار یا به عبارت اخری یکصد هزار لولی سکونت دارند .
آن چنان که سایکس متذکر شده عده زیادی از کولی‌ها بدان گونه که در آذربایجان نامیده می شود ” قره چی ” و ” قراچی ” یا ” قاراچی ” در شهرها و دیه های آذربایجان پراکنده اند و برخی از طوایف آن بر خلاف سیره عمومیشان که از جایی کوچیدن و آوارگی است تحت قاپوشده در دهات نشیمن گرفته و از زندگانی کوچروی دست برداشته اند .
چنان که هنوز هم در خود شهر تبریز بسیار قبل کوچه ای به نام ” قره چیلر کوچه سی ” ( کوچۀ قره چیها ) وجود دارد که ساکنان آن همه از این طایفه اند.
این محل چندان خوشنام نیست ” قره چی ” هایی که در این محله ساکنند اغلب به رقص و مطربی و کف بینی و بخت گشایی و غربیل سازی و سبد بافی مشغولند . . . “
کولی‌های کوت عبدالله
کوت عبدالله دهکده ایست بر سر راه اهواز به خرمشهر که از محل ییلاقی اهوازبه شمار می آید . فرودگاه اهواز در این محل بنا شده و تأسیسات نفتی مختصری نیز دارد . در این محل رودخانه کارون چندان فاصله ای با جاده اتومبیل رو ندارد و ساحل آن را نخلستانهای نسبتاً انبوهی پوشانده است .
از مدتی نزدیک نیم قرن پیش عده ای در کوت عبدالله رحل اقامت افکنده و به علت آب و هوای نسبتاً خوب محل ، دیگر درصدد عزیمت بر نیامده و در همان جا ساکن گردیده اند کولی‌های کوت عبدالله در حدود 50 متر دورتر از جاده اصلی اهواز – خرمشهر چادرهای سیاه و مندرس خود را بر پا داشته اند .

این عده از راه مطربی و نوازندگی امرار معاش می کنند بدین ترتیب که عصر دختران و زنان ، خود را آراسته با لباس های مخصوص کناره جاده ها می آیند . نوازندگان آنان نیز که معمولاً مردمی باشند با آلات موسیقی خود ایشان را همراهی می نمایند مسافران اهواز به خرمشهر و بالعکس در کنار جاده توقف کرده ساعتی با موسیقی و رقص آنان سرگرم می شوند و در قدردانی از این ساعت خوش مبلغی به آنها می پردازند.
کولیان کوت عبدالله عربی تکلم می کنند و آوازهای خود را به این زبان می خوانند و حتی پوشاک و آرایش آنان به سبک عربی است ولی زبان مخصوص و ملی خود را فراموش نکرده اند و گاه گاهی که بخواهند یک مطلب مخصوص را بین خود مطرح نمایند با این زبان سخن می گویند ولی معلوم نیست چرا منکر داشتن زبان مخصوص می باشند و جز با تمهیدات دوستانه حاضر نمی شوند که از آنها و از طرز زندگیشان عکس گرفته شود .
کولیان کوت عبدالله نیز مانند اغلب کولیان دیگر ؛ با اصول بسیار ابتدایی زندگانی می کنند و اغلب وسایل زندگانی خود را شخصاً فراهم می سازند و حتی مقداری از حصیر و سبدهایی را که برای رفع نیازمندی خود می بافند به فروش می رسانند . در گذشته از جمله چیز های جالبی که در چادرهای کولیان کوت امروزه می توان مشاهده کرد وجود رادیو باطری دار است که اغلب در چادری زنان و مردان کولی دور آن حلقه زده به قسمت های موسیقی آن با علاقه خاصی گوش می دهند .

0 replies

Leave a Reply

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *